جمشید پژویان

به وبلاگ »»»بچه های اقتصاد 85 (دانشگاه فردوسی مشهد)««« خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
اخبار اقتصادی
دانلود
جزوه
رمان
نرم افزار
اقتصادی
آموزشی
شعر
مقاله
اخبار دانشکده
عکس های یادگاری
داستان اقتصادی
طنز،اس ام اس و لطیفه اقتصادی
کاریکاتور اقتصادی
اقتصاد اسلامی
اقتصاددانان
مطالب ارسالی شما
متفرقه
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 232
بازدید کل : 5498
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1



آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: mojtaba fatemi nezhad

تبلیغات

جمشید پژویان

جمشید پژویان

متولد 1324
دکتری اقتصاد (دانشکاه ایالتی یوتا، آمریکا 1357)

سوابق دانشگاهی:

• مدیر قطب علمی "اقتصاد توسعه با تاکید بر اقتصاد ایران" (از سال 1385 تا کنون)
• استاد اقتصاد (از سال 1373 تا کنون)
• دانشیار اقتصاد (از سال 1369 تا 1373)
• استادیار اقتصاد (از سال 1357 تا 1369)
• مدیر گروه اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی (از سال 1372 تا 1378)
• رئیس دانشکده علوم و بهداشت علامه طباطبائی (از سال 1364 تا 1368)
• معاون آموزشی دانشکده آموزش از راه دور (سال 1363)
• مدیر گروه اقتصاد، مجتمع ادبیات و علوم انسانی دانشگاه الزهرا (از سال 1363 تا 1361)
• مدیر گروه اقتصاد و مدیریت، دانشگاه آزاد ایران، انقلاب فرهنگی (سال 1358)

تألیفات:

• اقتصاد بخش عمومی ، مالیات ها ، تجدید چاپ و تغییرات اساسی 1386
• اقتصاد بخش عمومی، هزینه های دولت، تجدبد چاپ 1381
• اقتصاد بخش عمومی، مالیات، تجدید چاپ 1370
• اقتصاد بخش عمومی، جلد اول، تجدید نظر و تجدید چاپ 1378
• پول و بانکداری برای رشته حسابداری، چاپ دانشگاه پیام نور 1374
• اصول علم اقتصاد، چاپ دانشگاه پیام نور1374
• اقتصاد خرد برای رشته های مدیریت و حسابداری، چاپ دانشگاه پیام نور 1374
• اقتصاد مالیه عمومی برای رشته حسابداری، چاپ دانشگاه پیام نور 1374
• اقتصاد بخش عمومی (مالیات ها)، چاپ مرکز تحقیقات دانشگاه تربیت مدرس 1371
• اقتصاد بخش عمومی، جلد اول، چاپ جهاد دانشگاه تهران 1368

ترجمه:

• اقتصاد خرد، برداشت ریاضی ، هندرسن و کوانت


نگاهی به زندگی واندیشه جمشید پژویان

جمشيد پژويان متولد سال 1334 در شهر سنندج است اما مطابق گفته خودش هيچگاه در اين شهر زندگي نكرده است. روزگاري پدرش كه از مديران پست و تلگراف و تلفن بود، در سنندج ازدواج مي كند و تا زماني كه »جمشيد« يكساله مي شود در اين شهر مي ماند اما پس از آن به تهران برمي گردد پدر جمشيد پژويان طبق گفته او، يكي از بنيانگذاران مخابرات مدرن است كه دستگاه هاي جديدي وارد ايران مي كند.
    ورود به دارالفنون
    جمشيد پژويان به دليل ماموريت دولتي پدرش، كلاس هاي اول و دوم ابتدايي را در شهر بابل مي گذراند اما پس از آن به طور كامل در تهران اقامت مي گزيند. او يكي از فارغ التحصيلان دارالفنون است كه شش سال مقطع دبيرستان را در اين مدرسه گذرانده است. نوجواني اش در خيابان فرهنگ يكي از خيابان هاي منطقه معروف اميريه گذشت و پس از آن، سال ها در خيابان آريا مهر قديم و دكتر فاطمي فعلي زندگي كرده است.
    بازمانده از دوران كودكي
    جمشيد پژويان كه پدري منضبط و مقرراتي داشت، در تحصيل بسيار موفق بود. او همواره در دوران تحصيل تحت مراقبت و راهنمايي هاي پدر قرار داشت و نتيجه اين مراقبت ها، جايگاه خوب او در تحصيل و دانش آموزي بود. آنگونه كه جمشيد پژويان عنوان مي كند، پدر به فرزندانش آموخت كه شغل آينده خود را از طريق تحصيل جست وجو كنند. پدر به فرزندانش آموخت كه بايد به اندازه اي تلاش كنند تا بتوانند به عنوان يكي از كارگزاران دولتي استخدام شوند. به همين دليل است كه اقوام جمشيد پژويان همواره در استخدام دولت بوده اند و او به خاطر ندارد كه از ميان اقوامش كسي بازاري يا تاجر بخش خصوصي شده باشد. او مي گويد »همه ما پذيرفته بوديم كه بايد درس بخوانيم و با رتبه هاي عالي در دولت استخدام شويم. اصولاراه ديگري براي زندگي و امرار معاش بلد نبوديم. «
    همايون قديم، پژويان جديد
    جمشيد پژويان خانواده اش را اينگونه توصيف مي كند: »خانواده اي بروكرات كه نه خيلي فقير بود و نه خيلي ثروتمند. معمولي از نظر درآمد اما سرشناس از نظر ريشه و قدمت. پدرم از خاندان قاجار بود.« طبعا خاندان قاجار را با نمادهاي ديگري غير از پژويان مي شناسيم. اما آنگونه كه جمشيد پژويان مي گويد: »فاميل ما در اصل، همايون بود اما زماني كه نامه ها يا تلگراف هاي پدر بزرگم در دستگاه هاي دولت به گردش در مي آمد، مقامات درباره فشار آوردند كه فاميلي خود را عوض كند.« او هنوز آن تلگراف دولتي را به عنوان يادگاري نگه داشته است كه در آن به خانواده اش 48 ساعت فرصت داده شد تا فاميلي خود را عوض كنند. پژويان مي گويد: »بزرگان خانواده در اثر اين فشارها تصميم به تغيير فاميلي گرفتند و به اين صورت فاميلي، پژويان نشان خانواده اي شد كه اصل و نسبي قديمي داشت.«
    سياست و پژويان
    خانواده جمشيد پژويان به واسطه تعلق خاطري كه به نهاد دولت داشتند، هرگز حال و هوايي سياسي پيدا نكردند. پدرش هرگز سياسي نبود و براساس سنت خانوادگي از ورود به مسائل سياسي پرهيز داشت. پدرش طبعا دوران انتقال قدرت از خاندان قاجار به خاندان پهلوي را به خاطر داشت. بنابراين تلاش مي كرد خانواده اش را از حيطه مسائل سياسي دور نگه دارد. او تا سال 1353 كه از دنيا رفت خانواده اش را به همين شكل اداره كرد.
    محدوديت هاي كودكي
    با چنين پيشينه و گذشته اي كه خانواده اش داشته اند كاملامشخص است كه جمشيد پژويان، كودكي و نوجواني و حتي جواني اش را با وجود مقررات و رسم و رسومات خانوادگي، در محدوديت به سر برده است. خودش اين موضوع را به گونه اي ديگر وصف مي كند: »من مثل هم سن و سال هايم آزاد نبودم كه در كوچه و خيابان بدوم و بازي كنم. پدرم ما را به شدت محدود كرده بود به گونه اي كه هرگز به خاطر ندارم از مغازه و فروشگاهي خريد كرده باشم و اين روند تا جواني من ادامه يافت.« بازمانده اي از خاندان حاكم كه قدرت را به خاندان ديگري سپرده است. او بايد محدود زندگي كند و محدود بماند. با چنين محدوديت هايي، پدر جمشيد پژويان ارتباط فرزندان با محيط اطراف را به حداقل مي رساند و اجازه نمي داد آنها آزادانه آمد وشد داشته باشند. در اثر همين سخت گيري ها، جمشيد پژويان به خاطر ندارد دوران كودكي اش با چه كسي دوست بوده و دوران راهنمايي را با چه دوستي آمد و شد داشته است. فقط او به خاطر دارد كه از دوران دبيرستان، رفته رفته با اجتماع رابطه برقرار كرده است. نوجواني و جواني جمشيد پژويان، به سال هاي پس از كودتاي 28 مرداد و خرداد 1342 پيوند خورده بنابراين طبيعي است كه او دوستاني در اين جريان ها پيدا كند. دارالفنون، آن روزها فضايي سياسي داشت و دانش آموزان، گام به جمع معترضان حكومت گذاشته بودند. پژويان از آن روزها اينگونه ياد مي كند: »جو دارالفنون خيلي سياسي شده بود. خيلي از همكلاسي هاي من مثل عبدالرضا نواب بوشهري، عطايي و خيلي هاي ديگر كه اسمشان يادم نيست، وارد فعاليت هاي سياسي شده بودند. مدرسه پايگاه گروه ها و احزاب مختلف شده بود. از گروه بچه مسلمان ها تا اعضاي جوان مجاهدين خلق و گروه هاي چپ گرا.« جمشيد پژويان به خاطر دارد كه نيروهاي امنيتي حكومت بارها به دبيرستان دارالفنون آمدند تا جواني را دستگير كنند كه لاجوردي نام داشت و او احتمال مي دهد آن جوان همان اسدالله لاجوردي بوده كه بعدها جزو انقلابيون معروف شد. عضوگيري گروه هاي سياسي و فعاليت هاي داغ دانش آموزان، سرانجام حكومت را مجبور به تعطيلي سه ماهه دارالفنون مي كند و پس از آن به گفته پژويان »ثبت نام مجدد شد و خيلي ها را به مدرسه راه ندادند.« پژويان هرچند دوباره مي تواند به دبيرستان راه يابد اما نطفه فعاليت هاي سياسي در ذهنش گذاشته مي شود. هرچند هرگز وارد گروه و دسته خاصي نمي شود. يادگار آن روزها اما چپ گرايي و علاقه مندي به انديشه چپ است كه چند صباحي او را دلبسته كارل ماركس وانديشه ماركسيست ها مي كند. او با اين حال معقتد است: »هرگز خودم را چپ گرا نمي دانستم. از وضع موجود ناراضي بودم اما بيشتر آزاديخواه بودم. درميان هم كلاسي هايم همه جور ديدگاه وجود داشت اما نقطه مشترك همه ديدگاه ها اين بود كه وضع موجود راضي كننده نيست. هركس دنبال ايده اي بود و من هم فكر مي كردم آزادي، نقطه مشترك تفكر همه بچه هاست.« روزهاي جواني جمشيد پژويان، دوران رونق چپ و چپ گرايي و ماركسيسم بود و او به خاطر دارد كه كتاب هاي زيادي از اين گرايش مطالعه كرده اما هيچ گاه وابسته اين جريان نشده است. پس دانش آموزي كه يكي از بازماندگان خاندان قجر است و پدري بروكرات دارد و در زمره افراد تنگدست جامعه نيست ، در دارالفنون و فضاي سياسي زده دهه 40، چه تفكري بر مي گزيند؟ اين پرسش را پژويان اينگونه پاسخ مي دهد: »آزاديخواه بودم و هرچه زمان مي گذشت احساس مي كردم آزادي، حلقه مشترك همه مبارزه ها و اعتراض هاست.«
    مطالعات پژويان جوان
    جمشيد پژويان كه در رفت و آمد و رابطه با اجتماع در محدوديت قرار داشت، بهترين تفريح و سرگرمي اش مطالعه بود و در اين ميان كتاب هايي را بر مي گزيد كه ناياب بودند و حكومت نشر آن را محدود كرده بود. كتاب هاي مربوط به ماركسيسم و چپ گرايي، كتاب هاي انقلابيون مثل علي شريعتي و رمان هاي كلاسيك، بيشترين وقت را از او مي گرفتند.
    آزاديخواهي پژويان
    جمشيد پژويان آزاديخواهي را منحصر به ليبراليسم نمي داند و معتقد است: »همه آدم ها مي توانند آزاديخواه باشند درحالي كه ممكن است ليبرال نباشند. اما درجه آزاديخواهي و نحوه رسيدن به آن است كه خط و خطوط ليبراليسم را مشخص مي كند.« پژويان هرچند معتقد است كه آزاديخواهي را از جواني تكريم مي كرده اما به اين نكته مهم اشاره مي كند كه در ابتدا با انديشه ليبراليسم اقتصادي آشنا شده و زماني كه براي تحصيل به آمريكا مسافرت كرده، با انديشه و آثار »ميليتون فريد من« با ليبراليسم و آزاديخواهي الفت گرفته است. دانشگاهي كه او در آن درس خوانده، بسيار سخت تحت تاثير انديشه هاي ميلتون فريد من بوده و جمشيد پژويان در اين دانشگاه است كه تكليف انديشه اش را با آزاديخواهي اقتصادي مشخص مي كند. پيروي او از عقايد فريد من و ليبراليسم اقتصادي تا زماني كه پايان نامه اش را آماده مي كند، ادامه مي يابد و پس از آن، جمشيد پژويان، دلبسته مكتبي مي شود كه روش شناسي جديدي از علم اقتصاد ارا ئه مي كند . مكتبي كه به عقيده پژويان، يك دهه بعد شهرت پيدا كرد. مكتبي كه اقتصاد بخش عمومي نام دارد. جمشيد پژويان در اين زمينه مي گويد: »در چارچوب مباحث اقتصادي اگر از دوران قبل از جنگ دوم جهاني چشم پوشي كنيم، مكاتبي شكل گرفت كه پايه گذار مكتب نئوكلاسيك بودند و آزاديخواهي را دنبال مي كردند در مقابل رويكرد ميلتون فريد من، مكتب تازه اي تحت عنوان ساختارگرايي هم شكل گرفت كه جامعه شناسان آن را بنا نهادند. آنها معتقد بودند نمي شود براي انسان مدل اقتصادي ايجاد كرد كه بعدها طرفداراني در ميان اقتصاددانان پيدا كرد.« پژويان در ادامه مي گويد: »در اواخر دهه 70 ميلادي رويكردهاي جديدي مطرح شد كه پذيرش حضور دولت را به دليل شكست بازار قبول داشت و معتقد بود بازار براي اصلاح خود پس از شكست ناتوان است.« به عقيده پژويان اين رويكرد با رويكرد كينز ين ها متفاوت بود كه در چارچوب تعادل عمومي مطرح شده بود و پژويان از اواخر دوران دكترا، به آن توجه پيدا كرد. رويكردي كه جمشيد پژويان افتخار دارد كه در ميان هم دوره اي هايش جزو نخستين دانشجوياني بود كه به آن روي خوشي نشان داد و اقتصاد بخش عمومي نام دارد. پژويان مي گويد: »همه هم دوره اي هايم نئوكلاسيك بودند و من جزو نخستين دانشجوياني بودم كه در اواخر دوره تحصيل ضمن پايبندي به اصول اقتصاد آزاد، به اقتصاد بخش عمومي گرايش پيدا كردم.« 


 

گفت وگو با جمشید پژویان

 

چگونه شد كه پس از پايان تحصيلات دوران دبيرستان به اقتصاد علاقه مند شديد؟ 


    واقعيت اين است كه پس از پايان دوران دبيرستان در رشته پزشكي قبول شدم. حتي دوره اي در رشته زبان انگليسي تحصيل كردم اما پس از مدتي هم پزشكي دانشگاه ملي و همكلاسي هاي رشته زبان مدرسه عالي ادبيات را رها كردم و در نهايت به دليل علاقه اي كه به تحصيل در خارج از كشور داشتم، ترجيح دادم به فراهم آمدن مقدمات خروج بپردازم اما نتوانستم گذرنامه و پاسپورت بگيرم بنابراين رشته اقتصاد را انتخاب كردم، آن روزها اقتصاد رشته تازه اي بود كه به ديگر رشته هاي دانشگاهي اضافه شده بود و من در نهايت موفق شدم در سال 1349 مدرك ليسانسم را از دانشگاه تهران بگيرم. نكته جالب اين است كه در ميانه تحصيل اقتصاد، علاقه پيدا كردم كه حسابداري بخوانم و مدتي هم در كمپاني كوپرز انگليسي به كار مشغول شدم اما در نهايت موفق شدم در رشته اقتصاد فارغ التحصيل شوم. پس از آن به كانادا رفتم و در دانشگاه »مك گميل« ثبت نام كردم. راستش را بخواهيد ترديد داشتم كه در رشته اقتصاد ادامه دهم يا در رشته كامپيوتر كه سرانجام سختي ها و سرماي كانادا بر من چيره شد و من براي ادامه تحصيل به آمريكا رفتم. در كشور آمريكا در دانشگاه ايالت يوتا ثبت نام كردم و در اين دانشگاه مدرك دكترا در رشته اقتصاد گرفتم.
    
    رساله دكتراي شما در چه زمينه اي بود؟


    در زمينه اقتصاد بخش عمومي كه آن روزها مبحثي كاملاجديد بود. در اين زمينه مطالعات زيادي كردم مطالعه اي كه داشتم باعث شد تا من عمر و تلاشم را روي »تابع تقاضا براي كالاهاي غيربازاري« متمركز كنم. بنابراين مطالعات من تداوم پيدا كرد و زماني كه به ايران بازگشتم، براي نخستين بار اين درس را به دانشگاه هاي ايران آوردم.
    
    گفتيد كه دانشگاه يوتا به شدت تحت تاثير انديشه هاي مكتب شيكاگو قرار داشت و همدوره اي هاي شما هم بيشتر به اقتصاد نئوكلاسيك علاقه مند شده بودند. پس چطور شد كه شما راه ديگري برگزيديد؟


    تا دوره دكترا به طور كامل به ميلتون فريدمن و انديشه هايش علاقه داشتم. بعدها هم اين علاقه را حفظ كردم و در حال حاظر هم در خيلي موارد به انديشه هاي او پايبند هستم اما معتقد بودم و هنوز هم اعتقاد دارم كه مكانيسم بازار به تنهايي نمي تواند كارايي لازم را در بازار ايجاد كند. بنابراين بايد پذيرفت كه دولت كارآمدي در اقتصاد وجود داشته باشد تا در كنار بازار آزاد بتواند نقش مثبت خود را ايفا كند.


    
    به نوعي گرايش به ديدگاه كينزين ها پيدا كرديد يا شايد مثل نهادگراها قائل به نقش دولت بوديد، قدر مسلم اينكه پا را از حيطه تفكرات نئوكلاسيكي فراتر گذاشتيد؟


    من همچنان معتقد به اقتصاد نئوكلاسيك هستم اما اعتقاد دارم ساختار اقتصادي دولت در كنار بخش خصوصي ضرورت دارد اما مرز ميان اين دو را كارايي اقتصادي تعيين مي كند. اعتقاد من به اقتصاد بازار است و بعد در شرايط ناتواني بازار دولت بايد دخالت كند و در چارچوب نظريه هاي اقتصادي بخش عمومي به اصلاح شرايط اقدام كند.
    


    چگونه اين گرايش را با ضرورت هاي دانشگاهي به ايران آورديد؟


    همان طور كه اشاره كردم در اواخر دوران تحصيل، به اقتصاد بخش عمومي گرايش پيدا كردم و در دو سال آخر تحصيلم با پيشنهاد رئيس دانشگاه آزاد ايران كه مي دانيد با دانشگاه آزاد فعلي تفاوت دارد. در فهرست نيروهاي مورد نياز اين دانشگاه قرار گرفتم و قرارداد امضا كردم. دانشگاه آزادي كه در مورد آن صحبت مي كنم، همين دانشگاه فعلي علامه طباطبايي است كه آن روزها بسيار سياسي بود. در هر صورت من در بحبوحه اعتصاب هاي دانشگاهي، طبق قراردادي كه داشتم به اين دانشگاه پيوستم اما در دانشگاه ملي هم كار پذيرفتم. اندكي بعد انقلاب به پيروزي رسيد و قضاياي انقلاب فرهنگي به وجود آمد. در اين مدت، من در موسسه عالي بانكداري هم تدريس داشتم اما بعد از انقلاب فرهنگي نگارش كتاب و مطالعه در زمينه اقتصاد بخش عمومي را ادامه دادم و براي نخستين بار بعد از انقلاب فرهنگي، درس اقتصاد بخش عمومي را وارد دانشگاه هاي كشور كردم. بعدها دانشجويان من تدريس اين رشته را ادامه دادند كه مي توانم از اساتيدي مثل دكتر علي طيب نيا و دكتر فرهاد رهبر يا دكتر الياس نادران ياد كنم.
    


    در چه دانشگاه هايي، اقتصاد بخش عمومي را تدريس كرديد؟


    اولين دوره در دانشگاه ملي و شهيد بهشتي بود اما پس از آن در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تربيت مدرس تدريس كردم. در تمام سال هاي گذشته سعي كرده ام همه توانم را در زمينه تدريس و مطالعه متمركز كنم. من براي همكارانم تعيين تكليف نمي كنم و اصولااهل نسخه پيچيدن براي كسي نيستم اما يكي از افتخاراتم اين است كه هرگز به عنوان يك اقتصاددان، كار اجرايي قبول نكرده ام. معتقدم كسي كه كار تدريس علوم اقتصادي را قبول كرده، فرصت پيدا نمي كند كه كار اجرايي هم قبول كند. بنابراين نمي تواند هردوكار را به درستي انجام دهد. گذشته از آن، اعتقاد شخصي ام اين است كه در شرايط فعلي، تطابق خاصي ميان ايده هاي اقتصاددانان و مديران دولت وجود ندارد. تصور من اين است كه اگر پستي در هر زمينه بگيرم، بايد در چارچوب تفكر اقتصادي آنها فعاليت كنم در حالي كه اصولاچنين موضوعي را قبول ندارم و نمي پذيرم در زمينه موضوعي كه قبول ندارم، صلح كنم. پشت صندلي نشستن و به دستورات ديگران گوش دادن براي من لطفي ندارد. شايد به همين دليل است كه همواره منتقد سياست هاي اقتصادي دولت ها بوده ام و روش هاي اداره اقتصادي كشور را نپسنديده ام. بسيارند از دوستاني كه از دانشگاه رفته اند و پشت ميز مديريت نشسته اند و به جاي اين كه از حيطه ديدگاه و انديشه اي كه به آن تعلق دارند، دفاع كنند، از ميز و موقعيت خود دفاع كرده اند. دانشجويان زيادي داشته ام كه سر كلاس نئوكلاسيك تر از همه بوده اند اما اكنون از ماركس هم فراتر رفته اند. برعكس هم بوده و استاتيد و دانشجوياني كه همه مي دانيم چپ گرا هستند يا با نهايت لطف مي شود به ايشان لقب نهادگرا داد، اكنون ميلتون فريد من را هم پشت سر گذاشته اند.


    
    شما پيشنهاد پذيرش پست اجرايي داشته ايد؟


    بله، زياد بوده اما ترجيح مي دهم به آن نپردازيم.
    
    فكر مي كنيد يك اقتصاددان هرگز نبايد پست اجرايي قبول كند؟


    ديدگاه شخصي من اين است. بقيه را نمي دانم و بايد در نظر داشته باشيم كه همه مثل دكتر نوربخش نمي شوند. او اقتصاد خوانده بود كه مديريت كند اما من اقتصاد خوانده ام كه تدريس كنم.


    
    شما را اقتصاددان هميشه منتقد مي شناسند خودتان هم به آن اشاره كرديد. ارزيابي شما از دولت هاي پس از انقلاب چيست؟


    نكته اي كه پيش از انقلاب مطرح بوده اين است كه هيچ گاه ساختار تصميم گيري منسجمي در اقتصاد نداشته ايم. به عبارتي به جاي اينكه از گروه متفكران و صاحب نظران اقتصاد داخل استفاده شود، بيشتر از مشاوران خارجي استفاده شده بنابراين ضعفي تاريخي در اين زمينه به وجود آمده كه پس از انقلاب هم ادامه يافته است. اعتقاد من بر اين است كه جايگاه تصميم سازي اقتصادي بايد خارج از دولت باشد اما پس از انقلاب، تصميم سازي در همه دولت ها متمركز در دولت بوده و مسوولان سياسي عهده دار سرنوشت اقتصاد بوده اند. در زمان آقاي موسوي خلاتصميم گيري و تصميم سازي اقتصادي به خوبي ديده مي شد و دولت اصولافاقد برنامه ريزي مناسب براي اداره اقتصاد بود. آقاي موسوي نه خودش با اقتصاد آشنايي داشت و نه دوستان نزديكش تفكر اقتصادي داشتند. در زمان آقاي موسوي سياست هاي نادرستي به شيوه و آزمون و خطا انجام شد كه تبعات آن هنوز ادامه دارد. سياست هاي تخصيص ارز دولت ايشان، توزيع كوپن كالاهاي اساسي و بخش خصوصي ستيزي كه در آن دولت وجود داشت، غير قابل انكار است. من در دولت آقاي موسوي، رويكرد منسجم اقتصادي نديدم اما دولت ايشان سالم بود و در هر صورت، جنگ را اداره مي كرد. اما دولت آقاي هاشمي رفسنجاني كه ميراث دار دولت جنگ بود، دولت سازندگي نام گرفت اما در دوران ايشان، بزرگ ترين اشتباه، برداشت نادرست از سياست هاي تعديل اقتصادي در مقابل سياست هاي ثبات اقتصادي بود. سياست هاي تعديل اقتصادي مورد حمايت IMF بود و به دليل به هم ريختگي تراز تجاري و بودجه كشورهاي جهان سوم تدوين شد بنابراين سياست هاي تعديل سعي داشت با ارائه برخي راه حل ها كشورهاي آمريكاي لاتين و كشورهاي جهان سوم را از بحران تراز ارزي خارج كند در حالي كه ايران در دوران آقاي هاشمي دچار چنين مشكلي نبود و مشكلي كه وجود داشت بايد در چارچوب ثبات اقتصادي حل مي شد نه تعديل. پس از آن، در دولت آقاي خاتمي، تصميم اقتصادي گرفته نشد و اگر هم بود، مثل طرح ضربتي اشتغال بسيار خطاكارانه طراحي و اجرا شد و فقط هزينه به دنبال داشت و در دولت آقاي احمدي نژاد، همين خطاها دنبال شد. در اين دوره، دولت فاقد هرگونه ساختار سياستگذاري مناسب بود. رويكرد غلط دولت هاي گذشته در زمينه ايجاد اشتغال باز هم ادامه يافت اما در اين دولت براي نخستين بار نوعي سياستگذاري ساختاري براي اصلاح قيمت ها آماده شد كه در صورت موافقت نهايي مي تواند اين دولت را از دولت هاي ديگر متمايز كند. با اين حال تداوم روند فعلي مي تواند اقتصاد ايران را به يكي از عقب مانده ترين اقتصادهاي دنيا تبديل كند. در حالي كه معتقدم مشكلات اقتصادي ايران ساختاري است و بايد به صورت بسته اي يكسان مورد اصلاح قرار گيرد. سياست ها بايد منجر به اصلاح قيمت ها شده و دولت از اقتصاد خارج شود. نظام بانكي بايد به طور جدي اصلاح شود و نظام مالياتي هم همين طور، به همين دليل است كه اعتقاد دارم. اگر اين مشكلات ساختاري رفع نشود. اقتصاد ايران به زودي به جرگه بدترين اقتصادهاي دنيا خواهد پيوست.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[+] نوشته شده توسط اقتصاد 85 در سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:اخبار ویژه, اقتصادی,فارکس,مسکن,طلا,آتی,معاملات آتی,eviews,word2007,comfar,office,جزوه آموزشی,نرم افزار اقتصادی, در ساعت 15:49 | |

درباره وبلاگ

به وبلاگ بچه های اقتصاد 85 دانشکده علوم اداری دانشگاه فردوسی خوش آمدید.
آرشيو
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
اقتصاد 85
dastmard
ariamoradi
آخوندی
مهر
رها
مرضیه
ناهید
جوادي
شیرین
saeed
sara seyedi
Ali
saeede
economist
salehnia
shabnam
setare
majid
strenger
monaaa
rashidiomid
682011
ebrahimamar
hosseinja
ecfarid
islamiceco
somayye
daneshvar
orkid
mac
sukhtedelan1987
khalghani
ghazale
hosein86
hosseinahmadirad
lolohamed
ehsan_m
amdadras
ali2
niko
nahid
mahdikeikha
zohori
khosravi
rahim1557
SOS14386
barfikhanom
اكبر جعفري
مهربان
azar
hjp1356
mohammadk1932
hassanzadeh
Hadi
amir_csj
baharehghasemi
omidezanlo
kia
somayeh
H.KH
لينكستان
تورهای مشهد
اقتصاد 88 باهنر کرمان
Economics88-yazd uni
مشخصات فنی خودروهای 2011 و2012
معماری
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بچه های اقتصاد 85 (دانشگاه فردوسی مشهد) و آدرس economy85.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

آیا «دنا» سمند است؟
جديدترين خودروی ايرانی نامگذاری شد
خریدار خودروی احمدی نژاد بدهکار بزرگ اقتصادی و از نزدیکان مشائی و بقائی است
نبض بازار بورس
کارنامه و درصدهای رتبه ۷۰ رشته اقتصاد ارشد۸۷
نرم افزار كامفار COMFAR EXPERT III چیست؟
عکس های یادگاری
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , economy85.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com